در تعالیم قرآن به عنوان الگوی متعالی میبینیم، رویکرد اصلی واساسی به مسائل، حیثیت اجتماعی دارد و محور کار قرآن جامعه است.
این مطلب از جهات مختلف قابل اثبات است که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
نخستین جهت، شیوه نزول منحصر به فرد قرآن است که به گواهی تاریخ، اجتماعی و در منظر مردم رخ میدهد. یعنی در وسط حیات اجتماعی و انظار عمومی و با خطاب به «ناس و مومنان»، قرآن نازل میشود. و این هویت جمعی داشتن اصل اسلام و برنامه انسانسازی پیامبر اکرم(ص) را میرساند.
دوم، آیات و سورههای آغازین قرآن به عنوان طرح بنای اندیشه اسلامی است که در مکه بر پیامبر اسلام (ص) نازل گشته. آنچه دراین سورهها و آیات غلیظ و پررنگ است، مسائل اجتماعی است.
معضلاتی چون زنده به گور کردن نوزادن دختر (تکویر) مشکلات یتیمان و بردگان (ضحی) موانع همیاری اجتماعی در ارتباط همسایگی (ماعون) و نظایر کثیر دیگر که همگی در خطاب به مردم و جامعه و ناظر به معضلات و مسائل اجتماعی است.
سوم، تبدیل موضوعات غیر اجتماعی به اجتماعی است. قرآن آن قدر به جامعه و مسائل اجتماعی بها میدهد که حتی مسائل به ظاهر نامرتبط به اجتماع را اجتماعی میکند.
نمونهای از آن طرح اختلاف خانوادگی و مسائل درون خانه پیامبر اسلام در اجتماع است و شاید برای بسیاری سئوالبرانگیز باشد که چرا قرآن مسائل مربوط به زنان پیامبر(ص) را در سورههایی مثل احزاب و تحریم آورده و عمومی مطرح کرده است؟ اولین پاسخ آن است که نگاه قرآن اجتماعی است؛ یعنی این که جامعه را مسئول میداند؛ لذا برای او آن را طرح میکند و به جامعه آگاهی می دهد.
در مسائل اقتصادی نیز رویکرد قرآن اجتماعی است. در ازبین بردن اقتصاد ربوی، نهاد مردمی قرض الحسنه مطرح میشود و از جامعه دراین زمینه یاری خواسته میشود. (حدید /۱۱)
مهمتر از همه درسیاست است که نگاه قرآن باز هم اجتماعی است؛ قرآن به جای آن که بخواهد با حذف وکنار زدن حاکمی، یک فرد مستبد را ازجامعه بگیرد و کنار بگذارد جامعه را از آن فرد بازپس میگیرد و بین این دو تفاوت بسیار است.
اگر یک فرد مستبد از جامعه گرفته و کنار زده شود چه بسا مستبد دیگر دیر یا زود جای او را پرکند اما اگر جامعه را از آن فرد یا طبقه ظالم بگیریم اصل مناسبات عوض میشود، موسی (ع) به امداد الهی مردم را از فرعون گرفت؛ لذا فرعون به دنبال مردمی آمد که با موسی همراه شده بودند تا آنان را باز پس گیرد و البته با نگونبختی در دریا غرق شد. (طه /۸۰)
در اخلاق نیز نگاه اجتماعی است؛ به فرض در قصه یوسف قرآن فرمود: ما گناه و سوء و کید زنان را از یوسف باز داشتیم. (یوسف /۲۴ ۳۴) یوسف(ع) که مورد طمع زلیخا و زنان واقع شد اگر میخواست در مقابل این عده تک به تک از گناه باز ایستد برایش چه بسا دشوار بود، اما با عنایت الهی گناه و مکر از یوسف (ع) باز داشته شد. گناه و مکری که هویت اجتماعی یافته بود و جمعیتی پشتیبان داشت و یوسف (ع) در تقدیر الهی به زندان افتاد.
در قصه فرعون جامعه سالم بود وفرعون فاسد، جامعه را خداوند از فرعون گرفت و در قصه یوسف(ع) او سالم بود و جامعه زنان درباری و اشرافی فاسد بود و این بار برای مصونیت یوسف، آن جامعه از یوسف گرفته شد و در هر دو کار از جامعه آغاز میشود نه فرد.
در علم وفرهنگ نیز مبنا نگاه اجتماعی است؛ لذا قرآن در فهممیدن عمیق دین دعوت عمومی دارد (توبه ۱۲۲) همچنین نگاه اجتماعی در اعمال عبادی اسلام در مثل نماز و حج محور است.
در مسائل عقیدتی به عنوان پایه دین نیز نگاه اجتماعی برجسته است. قرآن قسط وعدل را نشانه و دلیل و تجلی توحید میداند(ال عمران /۱۸) و محور برپایی قسط را نه حکومت یا نخبگان بلکه مردم میداند(حدید ۲۵) لذا توحید حقیقی در قسط مردمی ظهور مییابد.
و بالاخره این که نفاق این همه منفور است چون نفاق ریای با مردم و جامعه است(نساء،۱۴۲") بنابراین در رشد و تعالی انسان از منظر قرآن، جامعه محوریت دارد و البته خداوند ناظر و هادی و پشتیبان جامعه است.